صاحب باغ. دارندۀ باغ: چون درآمد (دهقان) گفت (خواجه) تو خدائی ؟ گفت آری. گفت چگونه ؟ گفت حال آنکه پیش ده خدا و باغ خدا و خانه خدا بودم، نواب تو ده و باغ و خانه از من بظلم بستدند، خداماند. (منتخب لطائف عبید زاکانی ص 153 چ برلن)
صاحب باغ. دارندۀ باغ: چون درآمد (دهقان) گفت (خواجه) تو خدائی ؟ گفت آری. گفت چگونه ؟ گفت حال آنکه پیش ده خدا و باغ خدا و خانه خدا بودم، نواب تو ده و باغ و خانه از من بظلم بستدند، خداماند. (منتخب لطائف عبید زاکانی ص 153 چ برلن)
یکی از چهار در مسجد حرام به مکۀمعظمه:.. و مسجد حرام را چهار در است: باب بنی شیبه بر طرف عراقی است و مایل شمال و باب صفا مایل بطرف مغرب... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 5)
یکی از چهار در مسجد حرام به مکۀمعظمه:.. و مسجد حرام را چهار در است: باب بنی شیبه بر طرف عراقی است و مایل شمال و باب صفا مایل بطرف مغرب... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 5)
لفظی است مثل ’ماشأاﷲ’ و ’چشم بد دور’ که با جمله ای می آید و کنایه از تمجید مضمون است. (از فرهنگ نظام). از جهت تیمن و تبرک در محل تعظیم و تحسین گویند. (آنندراج). بنام خدا! ماشأاﷲ! چشم بد دور!بنام ایزد! بنامیزد! عبارتی که دفع مضرت چشم زخم را گویند. (یادداشت مؤلف). در تداول، اغلب با عبارت ’ماشأاﷲ’ همراه است (ماشأاﷲ! نام خدا!) . و در موردتحسین و اعجاب و رفع چشم زخم گفته شود: نام خدا چه کرده ای نرگس سرمه سای را کز رگ جان گشوده ای پردۀ های های را. ملا سالک قزوینی (از آنندراج). دلبسته ام چو سبحۀ زاهد هزار جا از بس شده ست زلف تو نام خدا! بلند. (از آنندراج). ، به معنی قسم خدا. (غیاث اللغات از شرع الشعرا)
لفظی است مثل ’ماشأاﷲ’ و ’چشم بد دور’ که با جمله ای می آید و کنایه از تمجید مضمون است. (از فرهنگ نظام). از جهت تیمن و تبرک در محل تعظیم و تحسین گویند. (آنندراج). بنام خدا! ماشأاﷲ! چشم بد دور!بنام ایزد! بنامیزد! عبارتی که دفع مضرت چشم زخم را گویند. (یادداشت مؤلف). در تداول، اغلب با عبارت ’ماشأاﷲ’ همراه است (ماشأاﷲ! نام خدا!) . و در موردتحسین و اعجاب و رفع چشم زخم گفته شود: نام خدا چه کرده ای نرگس سرمه سای را کز رگ جان گشوده ای پردۀ های های را. ملا سالک قزوینی (از آنندراج). دلبسته ام چو سبحۀ زاهد هزار جا از بس شده ست زلف تو نام خدا! بلند. (از آنندراج). ، به معنی قسم خدا. (غیاث اللغات از شرع الشعرا)
باغی بوده است به تبریز که عباس میرزا نایب السلطنه احداث نموده است: دو باغ در دارالسلطنۀ تبریز (ساخت) یکی موسوم به باغ شمال و دیگری موسوم به باغ صفا. (تاریخ نو جهانگیر میرزا نسخۀ خطی)
باغی بوده است به تبریز که عباس میرزا نایب السلطنه احداث نموده است: دو باغ در دارالسلطنۀ تبریز (ساخت) یکی موسوم به باغ شمال و دیگری موسوم به باغ صفا. (تاریخ نو جهانگیر میرزا نسخۀ خطی)
بادیست که از مابین شرق و شمال وزد و بادبرین همین است. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). بادی که از مابین مشرق و شمال وزد. (ناظم الاطباء). باد صبا و شمال نافع است. (آنندراج: باد فرودین). باد برین. (صحاح الفرس). هیرایر (ا) . اور. اوور. قبول، بدان جهت که ضد دبور است یا آنکه مقابل در کعبه شرفهااﷲتعالی میوزد یا آنکه مقبول طبایع و نفوس است. که جای وزیدن آن از مطلع ثریا تا بنات نعش است. (منتهی الارب). باد شرقی: و از بندگی شیخ واحدی محقق است که بشیراز اکثر اوقات باد صبا میوزد و بغایت لطیف و موافق طبایع خلایق است، چنانچه سمارا (کذا) باد دبور سبب آن صفت کرده اند. (شرفنامۀ منیری). بادی است که از مابین مشرق و شمال وزد و بعضی باد شرقی را گفته اند و بعضی بر آنند که بدان گل بشکفد. و در تاج مینویسد بادی که از پشت آید چون روی قبله آری. و در تذکرهالاولیاء مذکور است، صبا بادی است که از زیر عرش برمیخیزد و آن وقت صبح میوزد و بمعنی باد خزان هم آمده لیکن استعمال این کمتر است. (هفت قلزم). رجوع به باد برین، باد فروردین، باد فرودین، باد فوردین، باد و صبا شود. لفظ پارسی است، عبارت از باد شرقی و برخی گفته اند بادی که بدان گل بشکفد. و در تذکرهالاولیاء مذکور است: صبا بادیست که از زیر عرش خیزد. و آن در وقت صبح وزد. بادی لطیف و خنک است. و خوش دارد. و در اصطلاح سالکان باد صبا، اشارتست از نفحات رحمانیه که از طرف مشرق روحانیات می آید. چنانکه حضرت رسالت پناه صلی اﷲ علیه و آله و سلم فرمود: انی وجدت نفس الرحمان من جانب الیمن، مراد از نفس الرحمان، بندگی خواجه اویس قرنی است، کذا فی کشف اللغات. (کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به فرهنگ شعوری ج 1 ورق 150 شود: بر طریق راست رو چون باد گردنده مباش گاه با باد شمال و گاه با باد صبا. ناصرخسرو. طاعت بی علم نه طاعت بود طاعت بی علم چو باد صباست. ناصرخسرو. بشکل باد صبا در جهان مسافر باش بسان خاک زمین ساکن و مقیم مشو چو خاک ساکن و سنبل مخسب در پستی بریده پای نه ای خاک را ندیم مشو کلیم وار قدم بر فراز طور گذار ز عجز معتکف سایۀ کلیم مشو. (از مقامات حمیدی). فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگستراند. (گلستان).
بادیست که از مابین شرق و شمال وزد و بادبرین همین است. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). بادی که از مابین مشرق و شمال وزد. (ناظم الاطباء). باد صبا و شمال نافع است. (آنندراج: باد فرودین). باد برین. (صحاح الفرس). هیرایر (اِ) . اور. اَوور. قَبول، بدان جهت که ضد دبور است یا آنکه مقابل در کعبه شرفهااﷲتعالی میوزد یا آنکه مقبول طبایع و نفوس است. که جای وزیدن آن از مطلع ثریا تا بنات نعش است. (منتهی الارب). باد شرقی: و از بندگی شیخ واحدی محقق است که بشیراز اکثر اوقات باد صبا میوزد و بغایت لطیف و موافق طبایع خلایق است، چنانچه سمارا (کذا) باد دبور سبب آن صفت کرده اند. (شرفنامۀ منیری). بادی است که از مابین مشرق و شمال وزد و بعضی باد شرقی را گفته اند و بعضی بر آنند که بدان گل بشکفد. و در تاج مینویسد بادی که از پشت آید چون روی قبله آری. و در تذکرهالاولیاء مذکور است، صبا بادی است که از زیر عرش برمیخیزد و آن وقت صبح میوزد و بمعنی باد خزان هم آمده لیکن استعمال این کمتر است. (هفت قلزم). رجوع به باد برین، باد فروردین، باد فرودین، باد فوردین، باد و صبا شود. لفظ پارسی است، عبارت از باد شرقی و برخی گفته اند بادی که بدان گل بشکفد. و در تذکرهالاولیاء مذکور است: صبا بادیست که از زیر عرش خیزد. و آن در وقت صبح وزد. بادی لطیف و خنک است. و خوش دارد. و در اصطلاح سالکان باد صبا، اشارتست از نفحات رحمانیه که از طرف مشرق روحانیات می آید. چنانکه حضرت رسالت پناه صلی اﷲ علیه و آله و سلم فرمود: انی وجدت نفس الرحمان من جانب الیمن، مراد از نفس الرحمان، بندگی خواجه اویس قرنی است، کذا فی کشف اللغات. (کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به فرهنگ شعوری ج 1 ورق 150 شود: بر طریق راست رو چون باد گردنده مباش گاه با باد شمال و گاه با باد صبا. ناصرخسرو. طاعت بی علم نه طاعت بود طاعت بی علم چو باد صباست. ناصرخسرو. بشکل باد صبا در جهان مسافر باش بسان خاک زمین ساکن و مقیم مشو چو خاک ساکن و سنبل مخسب در پستی بریده پای نه ای خاک را ندیم مشو کلیم وار قدم بر فراز طور گذار ز عجز معتکف سایۀ کلیم مشو. (از مقامات حمیدی). فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگستراند. (گلستان).